نفس مامان محمد منصورنفس مامان محمد منصور، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

تقدیم به دومین ستاره درخشان زندگی ما

صبحانه حادثه آفرین

  17/12 روز پنج شنبه رفتیم شوشتر روز جمعه صبح عزیز جون برا خوردن صبحونه ما رو بیدار کرد ، هانیه دختر دایی من هم اونجا بود و و چون تو رو خیلی دوس داره اونم صبح زود بیدار شد در حال خوردن صبحانه بودیم که اون تو رو از من گرفت و بعد در حال بازی کردن با تو بود که یهو از دستش در رفتی و افتادی تو قوری چای ،اول انگشتات تو قوری رفت و بعد قوری چپه شد رو دستت واااااای تا یهو این اتفاقو دیدم  زود پیرنت رو از تنت در آوردم ولی ......... الهی بمیرم برات ،یهو تمام پوست دستت کند و آویزون شد و دستت شروع به آب اومدن کرد ومن  تا این صحنه رو دیدم با صدای بلند و گریه...
22 مرداد 1392

اعیاد شعبانیه و دوباره سلام

      سلام فندق جونم بالاخره بعد از سه ماه و اندی دوباره سراغ دفتر خاطراتت اومدم و بازم می خوام برات  از این روزای خوبت بنویسم این مدت حسابی سرم شلو غ بود و از همه مهمتر ، این روزا ماشالاه خیلی شیطون و بلا شدی و نمیزاری  که من کارامو بکنم و یا برات بنویسم چون وقتی پیش کامپیوتر  میام تو هم دنبال من میای و اجازه نوشتن نمیدی   این مدت خیلی خسته شده بودم و نمی خواستم دیگه ادامه بدم  و برات بنویسم ولی دوباره پشیمون شدم و به این فکر کردم که در آینده وقتی این خاطرات شیرین رو میخونی لذت خواهی برد  بهمین دلیل دوباره عزمم رو راسخ ک...
23 خرداد 1392

دل نوشته های مادری و بازم خبرهای این ماه

      بازم یه سلام عشقولانه به باقلوای خودم پسرکم ،محمد منصور جان ،مینویسم برایت چون میدونم میرسه روزی که دلنوشته های مادرتو بخونی و بتونی  این عشقی که به تو دارم رو بهتر لمس کنی و بدونی که مادرت فقط و فقط به عشق تو و برای تو مینویسه ، پسرم ، عزیزم ، روحم ، جانم ، نفسم و زندگیم . امیدوارم که بتوانم حس شیرین بودنت رو ماندگار تر کنم محمد منصور جان ، اینو بدون که مادرت برای تو و آجی نیلوفر  جان می دهد و تمام باور و هدفم خوشبختی و سعادت برای شماست مینویسم تا در آینده بدانی که چقدر دوستتان دارم و دیوانه وار می پرستمتان   عزیز مامان همون ...
16 اسفند 1391

خبر های خوش بیاد ماندنی

سلام باقلوای مامان     بازم دیر برات شروع به نوشتن کردم ولی این بار  خبر خیلی داغ و  خوشی رو می خوام  برات بنویسم و بعد از این خبر، تمامی مطالبی رو که   برات اتفاق افتاده   مینویسم من خیلی خوشحالم و انگار دارم بال در میارم و نمی دونم که این خبر خوب رو از کجا ،شروع  به نوشتن کنم بالاخره بعد از سخت گیری های                       زیاد خاله زهره برا ازدواج ،  این بار به خواستگارش جواب رد نداد و بالاخره...
8 اسفند 1391

بخند تا دنیا بروت بخنده

  وقتی ما ایرانیا میخوایم از کسی تعریف کنیم : عجب نقاشییه نکبت... چه دست فرمونی داره توله سگ... چه صدایی داره کثافت... چه گیتاری میزنه ناکس.... استاد کامپیوتره لامصب.... عجب گلی زد بی وجدان... بی شرف کارش خیلی درسته.... دوست دارم وحشتناک . . . . . . . . وقتی میخوایم طرفو ضایع کنیمو بهش نیش و کنایه بگیم : برو شازده . . . . . . چی میگی با معرفت ؟!؟!؟!؟ ! آخه آدم حسابی ؟!؟!؟!؟ ! چطوری آی کیو ؟!؟!؟!؟ ! به به استاد معظم . . . . . . کجایی با مرام ؟!؟!؟!؟ ! آقای محترم . . . ....
8 بهمن 1391

خبر خبر خبردار

سلام پشمک جونم         این جا دل نوشته های مامان زهرا  برای منصور کوچولوست امروزت را اینگونه مینگارم شاید فردا طوری دیگر به آن نگاه کنی  پس نوشته هایم تقدیم به تو و برای تو که بهترینی  تاباشد که بعدهاااا یادآور این روزها بمانی و  بدانی که این مادر دیوانه وار دوستتان دارد و برای شما چه کارهایی که نمی کند   bloom where you are planted با چند تا خبر جدید دیگه به سراغت اومدم ١- روز ٥ شنبه عزیز جون و دایی اینا اومدن و  ...
8 بهمن 1391

عاشقانه دوستتان دارم

عسل من ، این وبلاگ تقدیم به تو که ناب ترین هدیه خدایی ، به امید روزهایی  که خاطرات شیرین زندگیت رو خودت ثبت کنی . تمام دارایی من قلبی است، که در سینه دارم و برای شما  می تپد ، آن را به شما عزیزانم تقدیم میکنم.  از روزی که صدایتان در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت . امروز ثانیه ها نام شما را فریاد می زنند و من در اوج عشق ، خود را در پستوی زمان تنها حس نمی‌کنم . ........ تقدیم با عشق به فرزندانم : نیلوفر جان و محمد منصور عزیزم   روزی هزار بار خدا رو بخاطرداشتن  شما وطعم شیرین  مادر شدن شکر...
7 بهمن 1391

عید آمد و عید آمد

  سالروز آغاز امامت امام زمان (عج) مبارک باد آغاز امامت امام زمان (ع) ، روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۵ ه. ق است ؛ یعنی روز شهادت امام یازدهم (ع) آغاز امامت امام زمان (ع) است.               جالب است بدانيم که ولادت امام زمان در روز جمعه  بوده و اولين روز امامتش روز جمعه و نيز بنا بر نقلي  که از نظر شيعه ، بسيار مشهور است ، ظهور  امام هم روز جمعه است و همچنين يکي از اسامي  آن حضرت نيز جمعه است . اولیا و اوصیای الهی است؛ زیرا او آخرین امام و پیشوای  بعد از پیامبر اکرم(ص) است و به تعبیری، آخر...
5 بهمن 1391