نفس مامان محمد منصورنفس مامان محمد منصور، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

تقدیم به دومین ستاره درخشان زندگی ما

شب یلدا ی 92

1392/9/30 20:48
1,449 بازدید
اشتراک گذاری

شب یلدا یا «شب چله» شب اول زمستان و درازترین شب سال است.

و فردای آن با دمیدن خورشید، روزها بلند تر می شود به همین دلیل

ایرانیان باستان، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش

خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می کردند.

 

شعر کودکانه ؛ شب یلدا


sher-kodkaneh-shab-yalda_www.jahaniha.com_

سی ام آذره و یک  شب زیبا

یه  شب بلند به اسم شب یلدا

شب شب نشینی و شادی و خنده

شبی که واسه ی همه خیلی بلنده

همه ی اهل خونه خوشحال و خندون

آجیل و شیرینی و میوه  فراوون

شب قصه گفتن و یاد قدیما

قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما

شب یلدا که سحر شد،فصل پاییز میره

جای پاییز رو زمستون می گیره

ننه سرما باز دوباره برمی گرده

کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده

 

داستان میوه ی شب یلدا

شب سردی بود …. پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن …

شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت و

انعام میگرفت … پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست

میوه بخره ببره خونه … رفت نزدیک تر …


چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود …

با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه … میتونست قسمت های خراب میوه ها

رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش … هم اسراف نمیشد هم بچه هاش شاد میشدن …

برق خوشحالی توی چشماش دوید ..دیگه سردش نبود !

پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه …. تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش

گفت : دست نزن نِنه ! وَخه برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد …خجالت کشید !

چند تا از مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت … دوباره سردش شد !

راهش رو کشید رفت … چند قدم دور شده بود که یه خانمی

صداش زد : مادر جان …مادر جان !


پیرزن ایستاد … برگشت و به زن نگاه کرد ! زن مانتویی لبخندی زد و

بهش گفت اینارو برای شما گرفتم ! سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه …

موز و پرتغال و انار ….پیرزن گفت : دستِت دَرد نِکُنه نِنه….. مُو مُستَحق نیستُم !

زن گفت : اما من مستحقم مادر من … مستحق دعای خیر …

اگه اینارو نگیری دلمو شکستی ! جون بچه هات بگیر !

زن منتظر جواب پیرزن نموند … میوه هارو داد دست پیرزن و سریع دور شد …

پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه میکرد … قطره اشکی که تو چشمش

جمع شده بود غلتید روی صورتش … دوباره گرمش شده بود … با صدای لرزانی

گفت : پیر شی ننه …. پیر شی ! الهی خیر بیبینی ای شب چله مادر


بله دوستان ، شب یلدا همه دور هم در طولانی ترین شب سال سرگرم خوردن آجیل

 

 

و میوه و گرم گفتگوی های خودمون هستیم ، و دوست داریم که این شب تموم نشه !

 

 

آیا تا به حال فکر کردید کسانی هستن که توی این سرما بدون خونه و سرپناه با شکم گرسنه

 

 

از خدا میخواد این شب سرد هرچه زودتر تموم بشه . . . ؟

 

 

یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست

تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا

فردایی روشن راهی دراز باقیست


شب یلدا مبارک!

☻☺☻☺☻☺☻☺☻☺☻☺☻☺☻☺☻☺☻

 

 

 

سلام به پسمل هندونه ای مامان

از خدا می خوام که همیشه شبهات یلدایی باشه

 

امسال دومین شب یلدایی است که خدای مهربون تو رو به ما هدیه داده

و بابت این هدیه بزرگ همیشه خدارو شاکریم

totalgifs.com moreheads gif gif 86.gif

شنبه ٩٢/٩/٣٠  ساعت ٨:٠٧ دقیقه بعدازظهر

totalgifs.com love gif gif 05.gif

امشب قرار نبود جایی بریم ولی الان زن عمو اشرف زنگ زد و گفت

که حتما" باید بیاین خونمون  ولی بگم که قرار نیست امسال این شبو

جشن بگیریم  چون فردا شب ، شبه اربعینه فقط هدفم از اونجا رفتن

اینه که یکم از این حالو هوا در بیام و روحیم عوض بشه .........

کارت پستال شب یلدای ایرانی 

دل من بي خيال اين شب يلدا شده است


با كاروان اربعين حسيني همراه شده است


چيزي تا چهلم علي اصغر باقي نيست


زينب دوباره راهي كرب و بلا شده است


لبيك يا حسين

شب یلدا چنان باش خرابت نکنند


غافل از واقعه کربو بلایت نکنند

ای که دم میزنی از عشق حسین بن علی


آن چنان باش که ارباب جوابت نکند

 

☻☺☻☺☻☺☻☺☻☺☻☺☻☺☻☺☻☻☺☻☺☻☺☻☺☻☺☻☺☻☺

نیلوفر و محمد منصور جان: عمرتان همچون بلندای شب یلدا

 

 

و لبتان مدام چون انار شب یلدا خندان باد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

سولماز
4 دی 92 18:19
شب یلدات مبارک شیطونک من خوبی گلم ؟ شرمنده این چند وقت نتونستم زیاد بهتون سر بزنم
مامان بهاره مامان امیرمحمد
18 دی 92 13:51
یه سر تشریف بیاورید وب ما نظرتون مهمه ممنون چشم خاله جون
سولماز
28 دی 92 0:02
کجایی عزیزدلم ؟؟ چیکار میکنی ؟؟؟ ..................
مامان بهاره مامان امیرمحمد
9 بهمن 92 13:51
عزیزم کجایید؟ چه خبر؟ حالتون خوبه؟ محمد منصور خوبه؟ چرا یه پستی نمیذارید دلم پوسید از نگرانی ببخشید که نگرانم شدید ولی بازم اومدم
سولماز
12 اسفند 92 22:08
مامانی کجایی ؟؟؟؟ سلام دوباره برگشتم
سولماز
28 اسفند 92 9:37
سلام عزیزم بهترینارو براتون آرزو میکنم و امیدوارم همیشه لبتون خندون و تنتون سلامت و جیبتون پر پول عیدت مبارک http://upload7.ir/imgs/2014-03/85004335594484271002.jpg مرسی عزیزم