نفس مامان محمد منصورنفس مامان محمد منصور، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

تقدیم به دومین ستاره درخشان زندگی ما

هفتمین ماه بارداری

1391/3/8 15:14
1,070 بازدید
اشتراک گذاری

 

شکلک های محدثه

هفته گذشته یعنی یک شنبه ٣١ اردیبهشت عزیزجون

همراه خاله زهره و خاله نرگس اومدن اهواز منم از روزی که

 اونا اومدن از فرصت استفاده کردم و به خاله زهره گفتم تا

تمام مطالب رو که تا حالا وقت نکرده بودم بنویسیم، تایپ کنه.

sad infant

ووواااااااااای خاله جوووووونم

دستت درد نکنه که این همه

برام زحمت کشیدی.

 بووووووووس....

 شکلک های محدثه

روز دوشنبه رفتیم خونه عمو حسین سربزنیم بعد فاطمه

دخترعموم رفت و یه هدیه آورد و گفت اینو برا نی نی گل

گرفتم وقتی بازش کردم یه سشوار بود به شکل اردک،

خیلی خیلی قشنگ بود دست گلش درد نکنه.

بعد ما رو برا پنج شنبه نهار و شام دعوت کردن و ما هم

برا نهار و شام جمعه دعوتشون کردیم یه شبم با هم رفتیم پارک.

٢ خرداد باز نوبت دکتر داشتم. من و عزیزجون باهم رفتیم

دکتر،خانم دکتر گفت:ضربان قلب بچه خوبه ولی خودم ٢ کیلو

وزنم اضافه کرده بودم. وقتی پرسیدم وضعیت جفت چطوره؟؟             

خانم دکتر گفت: عجله نکن کم کم خودشو بالا

میبره و نوبت بعدی رو برام ١٦/٣/٩١ زد تا دوباره ویزیتم کنه

و سونو بنویسه تا ببینه جفت چقدر بالا رفته. بعد از اینکه 

بابایی اومد دنبالمون برگشتیم خونه.

شکلک های محدثه

روز جمعه عمو حسین اینا برا نهار خونه ما بودن و عصر هم 

عمو محمود (عمو مامانی-دایی بابایی) اینا از شوشتر

اومدن خونمون، آخه چند روز پیش پای بابایی درد میکرد و

اونا اومدن تا بمون سر بزنن البته خدا رو شکر الان پاش بهتر شده

و درد نمیکنه. هرچی بشون اصرار کردیم برا شام بمونن قبول 

نکردن و رفتن ولی عمو حسین و عزیزجون اینا بودن و 

بمون خوش گذشت.

شکلک های محدثه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)