هدیه هایی از سوی خدای مهربون
میگن که بچه هدیه ای از طرف خدای مهربون است .
خدای من ، من تو رو خیلی دوست دارم و از تو همیشه ممنونم که این هدیه های بزرگ رو به من دادی .
اولین هدیه ، تولد دختر عزیزتر از جانم نیلوفر جان و الان که منتظر تولد نی نی گل دیگه ای هستم .
چون این اولین بار که وبلاگ درست کردم نمی دونم که چطوری باید شروع کنم فقط امیدوارم بتونم یادگاری خوبی واسه نی نی گلم بذارم .
سلام به همه مامانایی که مثل من منتظر دیدن روی ماه نی نی ناز ، نازیشون هستن .
یه سلام پر از عشق هم به عزیزتر از جانم نی نی گلم خودم
همین الان که دارم اینا رو برات به یادگاری می نویسم مرتب داری ورجه وورجه می کنی و تکون می خوری فندقم .
نازنینم هر روز که میگذره دل من بابایی برای دیدنت بی قرارتر می شه و از روزی که تو اومدی تو دلم تا حالا به لطف خدا 5/6 ماه که می گذره و من و بابایی با تمام دلواپسی هامون منتظر تولد تو ، دومین فرشته بهشتیمون هستیم ،
و تا تو رو در آغوش گرممون نگیریم و تو را لمس نکنیم و چهره بهشتی تو را نبینیم و نبوسیم دلمون آروم نمی گیره .
قربون اون ورجه وورجه ها و تکون خوردنای جذابت بشم که وقتی تکون می خوری احساس آرامش می کنم .
من می خوام تمامی خاطرات این 5/6 ماهی رو که گذشت از ابتدا برات تعریف کنم ..... یعنی از اوایل بارداریم ، مواظبت های بابایی ، دل واپسی های عزیز جون ، تکون خوردن های باحالت ،شب نخوابیدنم ، نذر و نیازهایی که برات کردیم و الی حرف های دیگه ...............
من همه اینها رو به عشق دیدن تو دومین ستاره درخشان زندگیم تحمل می کنم تا تو به سلامت بدنیا بیایی و اون روی نورانی تو را که مثل خورشید تابنده است رو ببینم و نوازش کنم .
این جا خیلی ها منتظر متولد شدن تو هستن و هر دقیقه یا بهتر بگم هر ثانیه رو لحظه به لحظه شمارش می کنن .
من ، بابایی ، آجی نیلوفر ، عزیز جون ، خاله زهره جون و خاله نرگس جون بی صبرانه منتظریم که تو بدنیا بیایی و جمع 6 نفرمون رو به 7 نفر تبدیل کنی .