اضافه شدن کلمه تازه به صندوقچه کلمات یادگاری پشمکم
خدای مهربونم بهمون کمک کن تا از اماناتی
که در دستمون دادی به خوبی محافظت کنیم
و خوب تربیتشون کنیم تا همیشه و در همه حال
به یاد تو و شکرگزار تو باشند
جیگرم بازم سلام
امشب هم شهادت امام یازدهم ما ،
امام حسن عسکری است و این شب رو به همه ی
دوست داران آن حضرت تسلیت می گویم.
این هفته هم مانند هفته های قبل رفتیم شوشتر
وقتی رسیدیم تا عزیز جون رو دیدی کلی ذوق زدی
و رفتی تو بغلش اونم کلی تو رو بوسید
عشقم نمی دونی چقدر تو و آجی نیلوفر رو دوست دارن
انقدر زیاد که قابل وصف نیست .............
روز جمعه هم دایی اینا خونه عزیز جون دعوت
بودن و علی آقا پسر دایی رضا همون طور
که قبلا" گفته بودم تو رو دوس داره این بار برات
یه انگشتر خیلی زیبا و یه پستونک که شیرینی
بود برات آورد
(دستت درد نکنه دایی علی )
بعد از شام هم برگشتیم اهواز
امروز هم برا بار ٤چهارم رفتی مسجد و من
نماز رو به جماعت خوندم و تو بازی خودتو
می کردی و کاری به من نداشتی و
خانم های اونجا هم کلی با تو بازی می کردن
و از این صبوریت خوششون اومده بود
امشب هم برا شام خونه عمو سعید (پسر عمه مامانی)
دعوت بودیم و کلی مهمون عزیز دیگه هم
اونجا بودن و بعد از شام خیار دستت بود
و می خوردی که شروع به گفتن
کلمه ببه ببه ببه .... کردی
مامان قربون اون صدات بره
تازه یه شیزین کاری دیگه : قبلا" آجی نیلوفر با
دست گذاشتن رو لبات صدای او او او
را به صورت بریده می گفتی ولی الان خودت
دو دستت رو تو هم قلاب می کنی و
رو لبات میزنی و کلمه او او رو تکرار می کنی
فردا شب هم قراره همشون بیان خونمون و دور هم باشیم
اینا رو هم خاله عزیز جون برات هدیه داد
پستونک و انگشتر
الهی دورت بگردم با اون نگاه زیبات
ایشالاه حلقه عروسیتو دستت کنی
اینم کلاهی که قبلا" دایی علی بهت داده بود