مسافرت
Hi شیطونک مامان How Are یوت چطوره ؟؟؟
دیروز 92.6.13 رفته بودیم آموزشگاه یه لحظه دیدم نیستی .
وقتی پیدات کردم دیدم از پله های
آموزشگاه ا داری میری بالا ا
یکی از بچه ها ( شاگردا ) که تورو دیده بود
بنده خدا هول شده بود و اومد گفت که :
خانم خانم یه چیز عجیبی ... یه دختره ای داره از
دیوار راست میره بالا .
وقتی اومدیم نگاه کردیم دیدیم که تو شیطون
سرپله ی ششمی بودی و داشتی تند تند می رفتی بالا
قبلا 4 دستو پااز پله ها میرفتی بالا
ولی حالا دستت رو زده بودی به دیوار و
بلند شده داشتی ازپله ها میرفتی بالا .
امروز 5 شنبه ؛ 92.6.14 داشتم ترشی فلفل درست
می کردم وتو هم پیشم نشسته
بودیو شیطونی میکردی
و کمکم فلفلارو میذاشتی تو سطل ، یه لحظه
یه صدایی شنیدم .
برگشتمو دیدم که فلفل گذاشتی تو دهنت
چون فلفل تند بود ، هی
می گفتی اووووووفففففف اوفففففففف
در عین حال اشکات میومدو نمی تونستی دهنتو ببندی
و در شرف گریه کردن بودی و نمی تونستی حرفی بزنی.
پشمکم ، ان شالاه اگر خدا خواست روز
دوشنبه 92/6/18 واگر امام رمضا طلبید قراره بریم
مشهد و وقتی برگشتیم
این مسافرت رو برات تعریف می کنم راستی قراره
تو این مسافرت به مشهد موهاتو که نذر امام رضا (ع) کردیم ،
از ته بزنیم واااای نمیدونم که
چه شکلی می شی
عزیز مامان این عکسی ک بالاست بیوگرافی دندوناییه ک دراوردی یا در اینده درمیاری .
امروز 92.6.16 داشتم بهت غذا می دادم که انگشتمو
گاز گرفتی و بعد احساس کردم یه مروارید جدید تو دهنت
در اومده و داره به من میگه مامان زهرا دالی منم یه فرشته
کوشولوی دیگه آورده . بله اون نهمین دندون و اولین دندون اسیاب سمت چپ بالاته ،عشقم.
وای خدا جونم ممنون ،چون با دراومدن این دندون منو
خیلی خوشحالکردی و خدا فقط از تو می خوام
زودی کامل بیاد بیرون که محمد منصور جونم خیلی
اذیت نشه (مثل دندونای دیگش راحت باشه)
عزیزم ، نفسم تو خیلی ماهی چون خیلی اذیت نکردی
سر تمام دندونایی که تا الان در اومدن .
اینم از دندون کوچولوی عروسکمکه فرشته توچولو
آوردتش و تو دهن زندگیم گذاشتش .
مبارک مبارک دندون نهم مبارک .
دیگه تو هم دندون اسیاب داری هوراااااااااااااااااااااااااااااا .
سلام سلام صدتا سلام من اومدم با دندونام
می خوام نشونتون بدم صاحب مروارید منم
یواش یواش وبی صدا شدم جزء کباب خورا
پشمکم ، اینو که گفتم یاد پشمک خوردنت افتادم وقتی بهت می خواستیم بدیم بدت میومد بوخوری و فکر می کردی مواند و اولین چیزی که دوس نداشتی بخوری پشمک بود ولی الان دیگه یاد گرفتی اونو بخوری .
اینروزا یاد گرفتی که بهم کمک کنی تا لباساتو بپوشم یا دربیارم .
مثلا وقتی میخوای شلوار بپوشی پاتو بلند می کنی .
دستتو یا سرتو از تو پیرمنت در میاری .
همه وجودم، این روزا مزاحمتت برای بابایی و آجی نیلوفر زیاد شده
وقتی بابایی خوابه میری و بیدارش می کنی دیروز هم بابایی
خواب بود و تو اول رفتی رو کمرش نشستی و وقتی دیدی
بیدار نمیشه با دست تو سرش زدی و باز که دیدی فایده ای
نداره یهو گوشش رو تو دهنت گذاشتی و
خواستی گازش بگیری
وقتی بابایی دید که تو دست بردار نیستی و داری
گوششو گاز می گیری یهو بلند شد و چون تو پیروز شده
بودی شروع به خندیدن الکی کردی +
پس خوشمله مامان فعلا" بای
ادامه مطلب کلیک کنید
قربون اون پشمک خوردنت بشم که از دهنت آویزونن
من این عروسکو خیلی دوس دارم
می خواین براتون روشنش کنم تا شعر بخونه
بفرمایید شما هم گوش کنید ولی صبر کنید اول خودم گوش کنم
من داشتم کارامو انجام می دادم تو هم از این فرصت استفاده کردی و رب گوجه
رو برداشته بودی و یه مقدار خورده بودی و خودتو این شکلی کرده بودی و تا من
تو رو دیدم و گفتم با خودت چیکار کردی فوری لبو لوچت آویزون شد و خواستی گریه کنی
از اون روز علاقه زیادی به خوردن رب گوجه پیدا کردی و تا اونو میبینیش می خوای که بخوری
اینم از بستنی خوردن خودت
نمی دونم چه علاقه ای به بهم زدن این زیر تلویزیوند داری من مرتب می کنم و تو
پشت سرم بهم می ریزی
چیدمان محمد منصور
چیدمان مامانی
قربون اون خنده بامزت بشم
بیا دوربینو بزار تو این کیف
بازم پارک و بازی کردن گل پسر
در حال فوتبال بازی کردن
ای پسر وروجک بیا پایین ،الان میوفتی
این که کارت همیشته تا سبدو می بینی میری و روش می شینی
وااای دیدی چپش کردی
پارک جزیره
حسابی اون روز بازی کردی
تو می تونی برو بالا
برو داری دیگه اونو فتح می کنی
ئااای کمک دارم میوفتم یکن منو بگیره
آخ دردم اومد
مینو خانم ""نوه عمو احمد
به سر سره بازی
خوش بگذره گلم
مامان بازم کیف دوربین پیش من جا موند
مامانی یه عکس از نیمرخم بگیر
نگاه کنید من بلدم موهامو شونه کنم