نفس مامان محمد منصورنفس مامان محمد منصور، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

تقدیم به دومین ستاره درخشان زندگی ما

ماه نهم بارداری

1391/4/7 13:50
3,558 بازدید
اشتراک گذاری

نوبت بعدی دکتر من ٤/٤ بود و من

 چون نوبت سونو گرفته بودم، نرفتم .

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعكس، كد موسیقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 اول قرار بود این سونو رو ٤ بعدی

 انجام بدم و برای روز پنج شنب

ه نوبت گرفته بودم ولی بعد از مشاوره

 با چند تا مرکز سونو ، گفتند که چون

 تو ماه آخرت هستی و الان مایع دور

 جنینی کم شده نمیتونن تصاویر

 واضحی بهت بدن و چون زیاد زیر

 دستگاه میمونی ممکنه برا جنین

 خطرناک باشه و این شد که منو

منصرف کردن و من به بابا علی گفتم

برو پولارو پس بگیر و یه نوبت برا سونو

 معمولی بگیر و تاریخ سونوی من

 شد سه شنبه ٦ خردادماه .

شکلک های محدثهشکلک های محدثهشکلک های محدثهشکلک های محدثه

همه نگران بودن که ببینن جواب

 این سونو چیه . دیروز  یعنی روز

 سه شنبه ساعت ٣٠/٨ بعداز ظهر

من و بابایی که الهی قربونش برم

 هیچ وقت منو تنها نمیزاره و همیشه

 حامی و پشت و پناه من بوده کارش

رو ول کرد و منو برد سونو .

شکلک های محدثهشکلک های محدثهشکلک های محدثه

 بعد از انجام سونو آقای دکتر تو

 جواب نوشت که :شکلک های محدثه

 یک جنین دارای حرکت و ضربان قلب

 طبیعی با جنسیت پسر دیده شد.

سن آن معادل ٣٤ هفته و ١ روز

جفت بالا رفته

تاریخ تقریبی زایمان ١٦/٥/٩١ می باشد

وزن تقریبی جنین ٢٢٠٠ گرم میباشد

وبعد جواب رو پیش خانم دکتر بردم

 و اون طبق معمول اول صدای

 قلبتو گوش کرد بعد فشار و وزنمو

گرفت و گفت :شکلک های محدثه چه عجب

 ٢ کیلو اضافه کردی و خدارو شکر

 جفت بالا رفته

 و من بهش گفتم که وزن جنین کم

 نیست ؟ نباید قرص تقویتی بخورم ؟

شکلک های محدثه

 اون گفت نه: فقط فیفول رو حتما"

 بخورشکلک های محدثه و تاریخ بعدی رو ٢ هفته

 دیگه زد .

Baby glitter plaatjes

بعد از مطب بیرون پیش بابا علی اومدم

 و همه چیز رو براش تعریف کردم

 و اون خیلی خوشحال شد و خدا رو

 شکر کرد

. تو این دو سه ساعتی

 که کارم زمان برد عزیز جون ٤ مرتبه

 زنگ زد و پرسید که چی شد و من

 وقتی که گفتم فکر کنم وزن بچه کم

 باشه گفت : هیچ نگران نباش چون

 وقتی تو بدنیا اومدی وزنت ٢٧٠٠گرم

 بود و خدا رو شکر که هم وضعیت

 خودت خوبه هم بچه .

امروز صبح هم عزیز جون دوباره

 زنگ زد و گفت:

که زندایی صدیقه (زندایی من)

  صبح زود زنگ زده و

 سراغتو گرفته و بش گفتم

 که خدا رو شکر همه چیز خوبه

 و اونم خیلی خوشحال شد

 

 

 بعد از عزیز جونم زن عمو اشرف

 زنگ زد تا ببینه که چی شد

 و وقتی که ماجرا رو براش گفتم

 اونم خیلی خوشحال شد.

شکلک های محدثه

من برا سلامتی تو و اینکه جفت بالا

 بره نماز امام زمان رو نظر کردم که

 ایشالاه نیمه شعبان تو خونه

 می خونیمش و زن عمو اشرف

 و عزیز جون هم یه سری نذر ها

 برامون کردن که تو نیمه شعبان قرار

 انجام بدن .  

Bedtime BearTenderheart Bear

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)