نفس مامان محمد منصورنفس مامان محمد منصور، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

تقدیم به دومین ستاره درخشان زندگی ما

سومین مسافرت نی نی گل وقتی تو دل مامانشه

1391/3/17 15:15
620 بازدید
اشتراک گذاری

 

 
ني ني شكلك
 

 

١١ خردادماه، بالاخره بعداز چند روز

 پا فشاری و اصرار موفق شدم

بابایی و عزیز جون رو برا رفتن به

 مسافرت راضی کنم .

Click to get cool Animations for your MySpace profile

چون به خاطر وضعیتم که جفت پایین

بود اونا جرات نمی کردن من رو

به مسافرت ببرن ولی من که از

 تو خونه موندن خسته شده بودم

 اصرار به رفتن داشتم و بالاخره هم

موفق شدم و عزیز جون گفت: که

 تمام مدارک پزشکیتم با خودت بیار

 و من به شوخی به او گفتم که

یه دست لباس نوزادی هم با خودمون

 ببریم و اون گفت که اگه زایمان کردی

 از اونجا برات می خرم .

همون شب ما با زن عمو اشرف اینا

رفتیم شوشتر (چون قرار بود با هم بریم)

 و فردا صبح اون روز ما به سمت

کرمانشاه حرکت کردیم تا بعد از

اونجا به جوانرود بریم . از خوزستان

که بیرون زدیم هوا بر عکس این جا

که خیلی گرم و خاکی بود اونجا

خیلی خنک و دلپذیر بود.

پل دختر برا صبحانه خوردن ایستادیم

و بعد از صبحانه خوردن  منتظر موندیم

تا خواهرش برسه چون وقتی اونا

هم فهمیده بودن گفته بودن که ما هم

 میایم و براردرش اینا هم قبل ما

حرکت کرده بودن.

   

وقتی عزیز جون فهمید که اونا هم

 با ما میاین خوشحال شد و

 گفت:دیگه خیالم راحته چون

یه دکتر بامونه،

 (شوهر خواهر زن عمو اشرف دکتر بود)

 خلاصه وقتی اونا رسیدن همه با

 هم حرکت کردیم تا به جوانرود

رسیدیم وقتی رسیدیم اونجا دیدیم

که عمه مرضیه و عمه نسرین

(دخترهای عمه کوکب من) هم

اونجان، ما پیش اونا رفتیم .

از روزی که ما رسیدیم من یه

دندون درد شدید گرفتم و

نمی دو نستم که باید چیکار کنم

 ولی آقای دکتر برام قرص مسکن

 آورد و گفت این رو بخور بعد از

 خوردن قرص تا ٤ ساعت خوب بودم

 ولی دوباره درد شروع می شد

 از داروخانه هم قطره گرفتیم

 ولی بازم فایده ای نداشت این ٤

روزی که اونجا بودیم من دندون درد

 رو داشتم و چون نمی شد قرصی

 بخورم تحمل می کردم

خلاصه برا عزیزتر از جانم بگم که اونجا

خیلی خیلی خوش گذشت

 راستی خاله نرگس جون هم

برات یه زیر شلواریhttp://www.khavaranshop.com/ خیلی

قشنگ خرید و اونجا همه به فکر من و

تو بودن و تا منو می دیدن اول سراغ

تو رو می گرفتن.

 

خلاصه اونجا که بودیم جاهای زیادی

رفتیم مثل پارک Click to get cool Animations for your MySpace profile، بازار مرزی ،

حوضچه های ماهی که ماهی های

خیلی خوشمزه ای داشتن و خودشون

 برامون درست می کردن.

 

ني ني شكلك

 

  ١٥ خرداد هم مصادف بود با روز مرد

 که ما اونجا همه با هم جشن گرفتیم

 و ١٥ بعد از ظهر بسمت شهر خودمون

حرکت کردیم و ساعت ٣ شب رسیدیم

 شوشتر و چون خیلی خسته بودم

اون شب اولین شبی بود که بعد

 از ٧/٥ ماه تونستم تا صبح راحت

 بخوابم چون تو این چند ماه تا الان

اصلا" نمی تونم درست بخوابم

و شبها خیلی اذیت و خسته میشم

 ولی تمام این سختی ها رو به شوق

 دیدن تو تحمل می کنم .

اینم سومین مسافرتی بود که وقتی تو

 تو دلم بودی رفتم .   

ني ني شكلك 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)