دندون درد مامانی
سلام عزیز دلم بالاخره بعد از 10 روز حالم بهتر
شد و تونستم دوباره شروع به نوشتن کنم .
چون تو این مدت حسابی دندونام درد میکرد
و خیلی بی تاب بودم**** و نمی تونستم چیزی
بنویسم ولی الان بهتر شدم .
از همون 8 تیر که قبلا برات گفته بودم
دندون درد من شروع شد و اون روز ما شوشتر
عروسی (پسر دوست عزیز جون) دعوت بودیم .
بعد از ظهر اول رفتیم دستبندتو تحویل گرفتیم
و بعد رفتیم شوشتر تو عروسی همه سراغ تو
رو می گرفتن و من به همه می گفتم که
الحمدوالله خوب هستی و بعد از عروسی
ما رفتیم خونه عزیز جون اون روز یکی از
دندونام کمی درد میکرد ولی فردای اون روز
تمام دندونای جلوم درد گرفته بودن و من
بخاطر تو هیچ دارویی نمی تونستم
بخورم ولی درد اونقدر زیاد بود که من بابایی
رو چندبار فرستادم داروخانه تا شاید یه چیزی
پیدا کنه تا درد دندونم یکم آروم بشه
ولی هر چه میگرفت هیچ اثر نداشت .****
شب که اومدیم اهواز ساعت 30/1 شب
بود و درد طوری بود که مجبور شدیم بریم
کلینیک دندانپزشکی ولی اونم فایده ای
نداشت بلکه بدتر هم شد و آقای دکتر
گفت :که به عصب رسیده و چون باردار هستی
نمیشه کاریش کرد و باید تحمل کنی .
من از اون علت درد رو پرسیدم و آقای دکتر
در جواب گفت که : چون باردار هستی
تمام ویتامین های مورد نیاز بدن جذب جنین **
میشه و ویتامین زیادی برای بدنت باقی نمی مونه .
خلاصه ، خستت نکنم فردا و پس فردای اون روز
بازم پیش یه متخصص خوب رفتیم و اون یه
کارایی روی دندونم انجام داد
که دردش یکم بهتر شد و گفت که بعد از
زایمانت بیا تا کاملا" عصب کشی و درستشون
کنم و من تو این چند روز نمی تونستم
چیزی بخورم بااینکه چند روز از این قضیه
میگذره و تا الان که دارم برات تعریف می کنم**
درد داره ولی دیگه قابل تحمل است.