اولین خنده ی صدادار فندقم و یه سری خبرهای دیگه
سلام نفسم چند تا خبر جدید دارم
اولین خبر : به دو علت روز پنجشنبه 9/6 عزیزجون
اینا اومدن اهواز
یکی اینکه ما عروسی دعوت بودیم و من
نمی خواستم تو رو ببرم دومیشم به
خاطر اینکه قرار بود بابایی بره و برا
روز جمعه بابایی رفت بازار و براش
ماشین خرید که مبارکش باشه
دومین خبر خوب : روز شنبه وقتی که
خاله نرگس بات حرف میزد اولین
خنده ی صدا دارتو کردی.
(مامانی میمیره برا اون خنده هات عزیزم)
شنبه بعد از ظهر هم عزیز جون اینا رفتند شوشتر
سومین خبر : همون روز شنبه 11/6 شب
بود و من داشتم شام رو آماده می کردم
و تو شروع به گریه کردی و بعد
با صدای بلند کلمه ددددددددددد رو پشت
سر هم تکرار کردی و این دومین کلمه ای
بود که یاد گرفتی شیرینم
چهارمین خبر : روز چهارشنبه عصر هم
برا اولین بار رفتیم موسسه
بابایی(قبلا"صبح رفته بودی و کسی اونجا نبود )
و اونجا خیلی ها دوست داشتن
تو رو ببینند و من وقتی وارد شدم
تو رو از من گرفتند و مرتب از بغل این یکی
به اون یکی می دادن و اونجا کاسبی
هم کردی و بعضی از مامانای بچه ها
بهت پول کادو دادن .
تازه یکی از دخترا هم ازت خواستگاری هم کرد
(چه زمونه ای شده که دختر از پسر خواستگاری کنه )
پنجمین خبر : روز پنج شنبه 16/6 نوبت بهداشت
داشتی و صبح منو بابایی تو رو بردیم
بهداشت و بعد از اینکه وزنت و دور سر
و قدت رو گرفتن گفتند که ماشالاه
همه چیزش نرماله و رو خط رشد خودش جلو میره
وزن :5670گرم
دور سر 38
قد:7/55
ششمین خبر : الان چند روزی است
که تو توجه به تلوزیون می کنی و وقتی
تو رو روبروی اون میزارم نگاه می کنی.
و خبر آخر روز جمعه 17/6 رفتیم شوشتر
و بابایی خاله نرگس رو برد تمرین رانندگی
پیش عزیز جون وقتی اومدیم تو رو
حمام کرده بود و چون برات کلاه نبرده
بودم روسری خودش رو سرت کرده بود
و تو مثل دخترا شده بودی
بعد تلوزیون رو برات روشن کرده بود و
تو نگاه می کردی.
الان هم یک هفته است که یاد گرفتی وقتی
میبرمت دستشویی اونجا پی پی می کنی
بعد رفتیم خونه بابا بزرگ من و تو رو
امروز هم که یکشنبه19/6 است و
الان که دارم این مطالب رو برات
می نویسم تو کنارم بیداری و داری
کلمه آقا رو تکرار می کنی و دیگه
صبرت هم تموم شده و می خوای گریه کنی
الان آجی نیلوفر رو بیدار میکنم تا
برات تلوزیون رو روشن کنه تا نگاه کنی.
مامانی من دیگه رو پا خودم ایستادم
ماشالاه به گل پسرم
مامان دوربگرده با اون خندت
مامان فدای اون نگاه کردنت بشه
به چی زل زدی مامان ؟؟؟؟؟؟؟؟
واااای چقدر سرمو کج بگیرم خسته شدم دیگه
اسمارتیزم دوباره بدونه کمک کسی نشسته
مامانی دوباره ازم عکس بگیر
آآآآآآی کمک منو بگیرین دارم میوفتم
آفرین به پسر گلم که گریه نمی کنه
من همیشه تو حمام اینجوری ساکتم چون آب بازی رو دوست دارم
بعد از حمام
کجا رو نگاه می کنی جیگرم
آفرین به پسمل حرف گوش کنم
عزیز مامان راحت بخواب
قربون اون خوابیدنت برم
این لباس هم از یادگاری خاله زهره جون
اینم یه نوع خمیازه کشیدن
گل پسرم آماده شده که بر سر کار بابایی
شیرینم خوابهای خوب ببینی
فدای اون خنده هات
عزیز مامان کجا رفتی؟؟؟؟؟
سلام من محمد منصور هستم
ببینید من هم بلدم چشمک بزنم
ببینید من چه با مزه خوابیدم/////
بسه دیگه عکس بگیرین من خوابم میاد
خوابیدن خرگوشی
واااای دستا رو نگاه همه دارن منو گچ نه ببخشید پودر می زنن