نفس مامان محمد منصورنفس مامان محمد منصور، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

تقدیم به دومین ستاره درخشان زندگی ما

اولین شب های قدر محمد منصور

1391/6/7 21:49
591 بازدید
اشتراک گذاری

 

ماه رمضان آمد...

ماه شبی که برتر از هزار شب است...

همان ماهی که هروقت اتفاقی برایم می افتد میگویم...خدایا؟؟ دعای مرا در آن شب قدر چگونه دیدی که اینطور "خوب" رقم زدی...

همان ماهی که خداوند بنده ناخلف سرکش مست از غرور دنیا را با ریسمان عشقش به دام می اندازد...

ماهی که  دست و پای شیطان در غل و زنجیر است و اگر گناهی مرتکب میشوم...

وای بر نفس سرکش خودم....

وای بر من که حتی در نبود شیطان نیز خودم ابلیس میشوم....

وای بر من که نفسم مرکبم شده و چه آسان مرا به  هرجا که میخواهد میبرد...

خدای من...

میدانم...

گنه کارم....

مغرورم...

سرکشی کرده ام...

اما خدایم... امسال باز هم منتظر دام محبتت هستم...

با انتظاری که حتی میخواهم از خود توهم پنهان کنم...

به خاطر این غرور دنیایی پست...

خدای من... سفره می اندازی...

سفره رحمت و مهربانی...

میهمانی توست... و همه در آن دعوت...

 و من چگونه با این نفس سرکش و این لباس گناه آلود واین اعضا و جوارح نا پاکم قدم بگذارم در این میهمانی...

بنشینم سر این سفره...

سفره ای که بالای آن امام زمانم را نشانده ای...

 و من هرقدر هم بکوشم نمیتوانم خودم را ازنگاهش پنهان کنم...

خدای من...

توکه خودت میزبانی....

و بهتر از تو کجا بیابم....؟

میشود پاکم از گناهان و معاصی بزرگ کنی...؟

میشود روحم را جلا دهی...؟

میشود این چند روز باقی مانده جوارحم را دوباره خدایی کنی...؟

میشود نامه عملم را از نو بنویسی...؟

تا چشمم اگر در چشمهای نازنین آن وعده داده شده افتاد...شرم زده نشوم...؟

خدای من...

خدای بزرگ من...

در این ماه بزرگ...توفیق ده ...بندگی خالصانه ات را....

و حالا که شب قدر فرا رسیده ......

امشب اين دل، ياد مولا مي‌كند

ليلة‌القدر است و احيا مي‌كند

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

کسی به خدا گفت: اگر سرنوشت مرا تو نوشتی پس چرا آرزو کنم؟

خدا گفت: شاید نوشته باشم هر چه او آرزو کند.

Ghadr10 تصاویر و عکس های شب قدر

 

شب قدر است و قدر آن بدانیم /  نماز و جوشن و قرآن بخوانیم

 به درگاه خدا غفران و توبه /  به شرطی که سر پیمان بمانیم . . .

.

.

.

امشب به عشق حیدر ، ما را ببخش یکسر / جان حسین و زینب ، بر ما بده پناهی

آخر به بیت زینب ، بیمار دارم امشب / از ما مگیر او را ، جان حسن الهی

 

بارالها شب فدر را شب رهایی از گناهان و رذایل و ورود به حسنات و فضایل قرار ده

علی = حق و حق = علی

علی = عین عدالت

علی = تجسم صبر و استقامت در برابر مصیبت های عظیم

علی = مظلوم ترین مرد تاریخ

 

داستان بنده ی تنبل و خداوند مهربان و رحیم

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن 11 رکعت است.
بنده: خدایا من خسته ام نمیتوانم.
خدا: بنده ی  من 2رکعت نماز شفع بخوان و 1 رکعت نماز وتر.
بنده: خدایا برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.

خدا: بنده ی من قبل از خواب این 3 رکعت را بخوان.

بنده: خدایا 3 رکعت زیاد است.
خدا: بنده ی من فقط 1 رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا امروز خیلی خسته ام راه دیگری ندارد؟

خدا: قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله.

 یا الله ...

بنده: خدایا من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم میپرد.
خدا: همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن بگو یا الله.
بنده: خدایا هوا سرد است!نمیتوانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم.
خدا:بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب مکنیم
بنده اعتنائی نمی کند و می خوابد!!!!
خدا: ملائکه من! ببینید آنقدر ساده گرفتم اما او خوابیده است.
خدا: چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده.
 نماز شب انسان را بسیار سبک و دقیق می کند
ملائکه: خداوندا  2بار او را بیدار کردیم اما باز خوابید.
خدا: در گوشش بگویید خدا منتظر توست.
ملائکه:  باز هم بیدار نمی شود.
خدا:اذان صبح را میگویند هنگام طلوع آفتاب است.ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا میشود.
ملائکه: خداوندا نمیخواهی با او قهر کنی؟
خدا:او جزء من کسی را ندارد....شاید توبه کرد.
بنده من هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری!!

 

4uleryo.gif 

بعد از ظهر سه شنبه که مصادف بود

 با شب ١٩ رمضان طبق هر ساله

 ولی با این تفاوت که تو نازنین

 همرام بود با عزیزجون اینا رفتیم

احیای عمه مرضیه و اون شب رو تا

 اذان صبح احیا گرفتیمو دعا خوندیم 

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩ 

و تو اون شب یکم بچه بدی شده

بودی و مرتب گریه می کردی و همون

 موقع عزیز جون بلند شد و برات اسفند

 گذاشت و بعد از اون یه مقداری ساکت تر

 شدی و این اولین شب قدری بود که تو رفتی 

4060iw9.gif 

راستی احیا که رفته بودی

 مادر شوهر منصوره خانم (خواهر زن عمو اشرف )

بهت پول کادو داد (دستش درد نکنه )

flowers-desi-glitters-38

قربونت برم که هر کجا میری کاسبی می کنی

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

شب پنج شنبه هم مصادف بود

 با شب ٢١ رمضان و ما احیا رفتیم

خونه عمو حسین و تو برعکس

شب ١٩ ساکت بودی و خوابیدی عزیز مامان 

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

 شنبه شب هم مصادف بود با

شب ٢٣ رمضان که خودمون احیا داشتیم

عمه اختر و زینب خانم (دختر ش) برا

افطار پیشمون دعوت بودن و وقتی

 که اومدن من داشتم تو رو آماده

 می کردمو بعد عمه اختر سراغ تو

رو از عزیزجون گرفت و به اون گفت

 که " برادرمون رو بیار ببینم

 (چون اسم برادرش یعنی بابا منصور من روت است )

 و وقتی تو رو پیشش بردیم تو رو بوسید

و یه دست لباس خوشکل

بهت هدیه داد و زینب خانم هم

 یه دست لباس خوشکل برات آورده بود

(دست همشون درد نکنه )

تو اون شب بازم تو هدیه هایی

گیرت اومد زن عمو سعید (عروس عمه صدیقه مامانی) 

یه سری لباس ،زن عموی بابایی هم پول بهت کادو دادن 

    

اون شب چون من زیاد کار داشتم

 و تو مرتب شیر می خواستی

 زینب خانم(مامان امیر مهدی) زحمت کشید

 و به تو شیر داد تو هم

 با اشتها می خوردی (شکمو مامان )  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سپیده
8 شهریور 91 19:06
سلام. با افتخار لینک شدید.


ممنون عزیزم
نیلو
18 شهریور 91 4:31
خبر فوری : هواپیمای تهران – مشهد به سلامت به زمین نشست کارشناسان در حال بررسی علت این حادثه هستند !