نفس مامان محمد منصورنفس مامان محمد منصور، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

تقدیم به دومین ستاره درخشان زندگی ما

مهمانی رفتن محمد منصور در اولین ماه رمضان

1391/6/10 3:06
667 بازدید
اشتراک گذاری

 

یه سلام گرم به پسمل ناز خودم

روز چارشنبه یعنی یک روز قبل از

احیای عمو حسین خونه

راضیه خانم (دختر عموی مامانی)

 برا افطار دعوت بودیم بعد از خوردن

 افطار با سرورالسادات (دختر راضیه خانم)

هم چند تا عکس گرفتی که اونا رو تو

ادامه مطلب میزارم و بعد خاله راضیه

 بهت یه دست لباس زیبا کادو داد 3.gif

که دست گلش درد نکنه  

روز پنج شنبه مورخ ١٩/٥ هم خونه

 هاجر خانم دعوت بودیم که بازم

 اونجا با دخترش (دینا) عکس گرفتی

و بعد از افطار رفتیم احیای عمو حسین

یکشنبه هم مورخ ٢٢/٥ خونه عمو حسین

دعوت بودیم

دوشنبه ٢٣/٥ هم خونه

 عمو سعید (پسر عمه مامانی)

دعوت بودیم و موقعی که می خواستیم

بریم بابایی تو رو بغل کرد و همون طور

رانندگی می کرد و هر چی بهش

میگفتم تو رو بده قبول نمی کرد

و همون شب هم بعد از برگشتن

از خونه عمو سعید ساعت ١ شب بود

 که بعد از چند روز بالاخره کلمه آقا

 رو تو گریه کردن تکرار کردی و

تا الانم وقتی گریه می کنی

 پشت سر هم آقا رو تکرار می کنی

        

(الهی مامان قربون اون صدای نازت بشه )

      

راستی عزیزم نمی دونی که

 چقدر طرفدار داری ؟

 هر کی که بهت میرسه می خواد تو رو

بگیره و جایی که میریم دیگه تو بغل

 من نیستی و همه تو رو دوست دارن

 و همیشه اول تو احوال پرسی ها سراغ

 تو رو از من می گیرن

والان مدتی است وقتی باهات

حرف میزنیم تو چشامون نگاه می کنی

 و تو هم شروع به سرو صدا کردن

می کنی و برامون می خندی و

 وقتی که تو می خندی انگار تموم

 دنیا رو بهمون دادن نازنینم

 

روز سه شنبه ٢٤/٣ خونه

 عمه مرضیه (دختر عمه مامانی) بودیم 

و تا دیر وقت اونجا بودیم و اون روز

 من نوبت آرایشگاه داشتم و برات شیر

 تو شیشه پستونکت گذاشتم و ماشالاه

تو همشو خورده بودیشکلکهای جالب آروین و هنوز گرسنه

بودی بعد سحر خانم دختر عمو سعید

بهت شیر داد و خواب رفتی  _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_ تا من برگشتم

 و اون شب چون قرار بود فردا شب

 برات تولد ١ ماهگیت رو بگیرم همه

موهاشون رو رنگ کردن

به افتخار همه بزنید اون دست قشنگو  _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_  _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

  برای دیدن بقیه عکس ها به ادامه مطلب سر بزنید

 

سرورالسادات خانم که٥/٢ سال ازت بزرگتر

الهی قربونت برم که انگار فقط بلدی بخوابی

 

 یکم یواش تر بلندش کن

 

گریه نکن زشت می شی

 

 اینم عکس دینا جونه

عزیزم مگه عاشقش شدی که اینجوری نگاش می کنی

 

 به چه می اندیشی؟؟>؟؟

 

اینم مهسا خانم

قربون اون خندت بره مامانی

 

 عزیز مامان خسته شدی ؟؟؟؟

 

 مریم جون دختر خواهر مهسا

 

 اینم از عکس نوه عمو سعید امیر حسین خان که10ماه ازت بزرگتر وتو از سهم شیرش خوردی

فدای اون ژست گرفتنت بشم

 

 واااای کمک می خواد پسملمو چنگ بزنه

وای اون دوتا رو نگاه ........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان امیر مهدی
10 شهریور 91 13:45
عزیزم چه عکسهاش قشنگه ناز شده


مررررررررررسی نفس