محمد منصور به همایش شیر خوارگان می رود

خون مقدسی که به زمین بازنگشت

یکى از فرزندان امام حسین‏ (ع) که شیر خوار بو

د و از تشنگى، روز عاشورا بى تاب‏ شده بود. امام،

خطاب به دشمن فرمود: از یاران و فرزندانم،

کسى جز این کودک نمانده ‏است. نمی ببینید که

 چگونه از تشنگى بى تاب است؟ در

"نفس المهموم" آمده است که‏ فرمود: " ان لم ترحمونى

 فارحموا هذا الطفل‏"در حال گفتگو بود که تیرى

 از کمان حرمله ‏آمد و گوش تا گوش حلقوم

 على اصغر (ع) را درید. امام حسین‏(ع‏) خون گلوى

 او را گرفت و به آسمان پاشید.

بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است

دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است

کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده

گهواره نیست دست خودت را تکان نده

با دست های بسته مزن چنگ بر رخت

با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت

بس کن رباب حرمله بیدار می شود

سهمت دوباره خنده انظار می شود

ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود

از روی نیزه راس عزیزت رها شود

یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده

دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده

گرچه امید چشم ترت نا امید شد

بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد

پیراهنی که تازه خریدی نشان مده

گهواره نیست دست خودت را تکان مده

با خنده خواب رفته تماشا نمی کند

مادر نگفته است و زبان وا نمی کند

بس کن رباب زخم گلو را نشان مده

قنداقه نیست  دست خودت را تکان مده

دیگر زیادت این غم سنگین نمی رود

آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود

بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود

این گریه ها برای تو اصغر نمی شود
-

كاش اين قبر تو گم باشد و پيدا نشود

اگرم شد سر نبش قبر بلوا نشود

از تو گهواره اي مانده ببرندش غارت

ولي اي كاش سر راس تو دعوا نشود

گفته بودم بنشيني به سر تيغ پسر

كه به سرنيزه سر كوچك تو جا نشود

شود آيا كه با ديدن تو بر ني ها

بيش از اين قامت خم گشته ي من تا نشود ؟

من هنوز از نگه حرمله ها مي ترسم

كاش ديگر كسي مشغول تماشا نشود

لب به گريه نكني باز اگر مي خواهي

بوسه ي چوب به لبهاي تو پيدا نشود

گر چه خاليست علي جاي تو در آغوشم

ولي بهتر كه زآغوشه ي زهرا نشود

غارت اينجا نه فقط درهم و دينار و زر است

كاش اين سوخته معجر زسرم وا نشود

***

بر قلب حسين داغ روي داغ نهادن

حتي به علي اصغر او آب ندادن

اين طفل به كف نيزه و شمشير ندارد

والله قسم مادر او شير ندارد

--

شب قحطی یه آب است

شب طفل رباب است

بگو واویلا

-کربلا خون می بارد

-ذکر العطش دارد

بگوواویلا

دم گهواره امشب

رباب همراه زینب

بخوان لالایی

-بزم ماتم به پا کن

-شش ماهه را دعا کن

بخوان لالایی

---

گهواره خالی قنداق خونی قندقخونی

-لایی لایی اصغرم لای لای علی جان

مادر نشسته در خیمه تنها در خیمه تنها

تاکه بیارد بابا علی را بابا علی را

-امما بیخبر که او پسر ندارد پسر ندارد

گهواره خالی قنداق خونی قندقخونی

-لایی لایی اصغرم لای لای علی جان

زوزه ی تیرو خنده ی اصغر خنده ی اصغر

دستان بابا برخون هنجر

-واویلا شیرین زبانم سرندارد

سکینه آمد بردیدن او بردیدن او

درانتظار بوسیدن او بوسیدن او

اما بیخبر که او پسر ندارد پسر ندارد

 سلام به عسل مامان و بابا

هم روز پنجشنبه و هم روز جمعه تو شوشتر همایش

شیر خواران بود و هر دو روز ما تو رو بردیم .

پنجشنبه که رفتیم یه دست لباس بهت دادن تو هم

خودت یک دست داشتی و تازه عمه نسرین هم قبل

از اینکه بدنیا بیای برات یه دست دیگه هم آورده بود

که تو این ٢ روز همه رو پوشیدی

روز شنبه هم که با خاله اینا رفته بودی تا

دسته های زنجیر زن رو ببینید یکی از کفشات گم شد

 لطفا" ادامه مطلب فراموش نشه

سرباز کوچولوی امام حسین(ع)

روز پنج شنبه در همایش شیر خواران

اینم از کفشی که یه لنگشو گم کردی 

اینجا وقتی از همایش اومدی خسته خوابیدی

در حال بازی کردن در گهواره

روز جمعه

محمد منصور شکمو در کنار نذری هاش

اینم لباسای آجی نیلوفر که الان به تو رسیده

اینم از لباسایی که به فندقم تو شیر خوارگان هدیه دادن

در شیرخوارگان

وقتی تو گهواره میزاشتنت دیگه با زور در میومدی

اینجا هر کی از راه میرسید ازت عکس میگرفت

در کنار سفره حضرت رقیه

قربون اون زنجیر زدنت بشم

فدای اون دستای کوچولوت بشم