سومین مسافرت نی نی گل وقتی تو دل مامانشه
١١ خردادماه، بالاخره بعداز چند روز پا فشاری و اصرار موفق شدم بابایی و عزیز جون رو برا رفتن به مسافرت راضی کنم . چون به خاطر وضعیتم که جفت پایین بود اونا جرات نمی کردن من رو به مسافرت ببرن ولی من که از تو خونه موندن خسته شده بودم اصرار به رفتن داشتم و بالاخره هم موفق شدم و عزیز جون گفت: که تمام مدارک پزشکیتم با خودت بیار و من به شوخی به او گفتم که یه دست لباس نوزادی هم با خودمون ببریم و اون گفت که اگه زایمان کردی از اونجا برات می خرم . ...
نویسنده :
مامانی و آجی نیلوفر
15:15